بعضی وقتا ما هم شبيه هميم ... يه سری چيزامون ... يا نه همه چيمون ... تو هم دوست داری نبينی که دوستای قديمی ، دوستای صميمی ، دوست دارم نبينی / اگه تو اين دنيا قلب کثيفت شکست ، حقيقت تلخه آره همينه که هست / با اينکه دورت شلوغه هنوز تنهايی ، وقتی هرجايی يه چيزی هميشه کم داری / تازگيا ميرم يه جا نگاه سنگينی رومه ، جدی شده با اينکه کارام تفريحی بوده / همش عجله انگار بايد مسابقه بدم / مواظب باشم چون قراره محاکمه بشم / تو چشم همه ديگه نيست مطابق ميلم / خيلی کارام همه چی هست و نيست هيچی... ميگن جوونی واسه همين گيج ميشی ... تا اينکه همه چی تموم می شه پير می شی ... الان زندم بیست و دو ساله دقيق / همه چی برام علامت سواله همين ... رازو هيچ نفهميدم ... چرا ؟ چرا ؟ هر چی خوبی کردم کمونه کرد ، تو قلبم ... دورت پر آدمه اگه خ.ا.ی.ه مال باشی / وگرنه تنها بايد مثل زن خانه دار باشی / ديگه به همه شک دارم ، همه کفتارن ، عين يه روبات عين يه دستگاهن / نود درصد شخصيتشون سانسوره ، يا شايد تمام اين مدت تصور من خام بوده / خيلی چيزا رو نتونستم عو ض کنم ، واسه همين آخرش خودم عوض شدم / پس نگو چرا غمگينی ، چون آخرش تو هم بی احساس و بی صفت مثل سنگ می شی / قلب سنگت می کنه سنگينی ، اينو خوب بفهم اگه تا حالا نفهميدی / که نزنی می خوری ، نکشی ميکشنت / نخوری می خورن ، نپايی ميدزدنش / هر انسانی يه زيپ پشتشه ، اون زيپو بده پايين می بينی اونم مثل تو يه ک** کشه ... چرا ؟ چرا ؟ هر چی خوبی کردم کمونه کرد ، تو قلبم ...
نظرات شما عزیزان:
رازو هيچ نفهميدم ...
+نوشته
شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:, ;ساعت20:1;توسط سهیل; |
|